نيايشنيايش، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

امید و آرزوی مامانی و بابایی

چيزي به تولد گلم نمونده

عزیز مامان ١٠ روزه دیگه به تولدت باقی مونده یاد پارسال این روزها و شبها منو به یه دنیای دیگه میبره چقدر زود گذشت انگار واقعا دیروز بود شبها راحت نمیتونستم بخوابم  هر چند دختر گلم تو تمام بارداری مامان اصلا اذیت نشد سر حال سر حال بودم اما خوب اواخر یکم کمر درد طبیعی هست بگذریم:  به خدا نمی دونم چطور بگم واقعا نفهمیدم کی گذشت عزیز دل مادر تو کی یکساله شدی یاد روزهایی که تو دل مامان بودی منو به سر شوق میاره یاد لحظه قشنگ به دنیا اومدنت یاد روزها ی اول و ماههای اول .............چی بگم لحظهای که اولین بار نگاهم کردی اولین کلمه ای که گفتی اولین بار که غلطیدی نشستی سینه خیز رفتی وقتي چهار دست و پا رفتي من وخاله چه جيغ و دادي كرديم چ...
21 مرداد 1391
1